زیست بوم
آیا بشر منقرض میشود؟
- زيست بوم
- نمایش از جمعه, 19 خرداد 1391 20:27
- بازدید: 5498
برگرفته از ماهنامه خواندنی شماره 71، اردیبهشت و خرداد 1391، ص 25
محمد حیدری
برتراند راسل، فیلسوف و نویسندهی انگلیسی، در نیمه دوم قرن میلادی گذشته، کتابی نگاشت که «آیا بشر آیندهای دارد؟» بر جلد آن به چشم میخورد، انگیزه راسل برای نگاشتن این اثر، مسابقهی تسلیحاتی آن زمان و گسترش زرادخانههای اتمی ابرقدرتها و قدرتها بود. در واقع، راسل کوشیده بود امکان بقا یا فنای بشر را در پی یک جنگ هستهای پیشرو قرار دهد و البته، برداشت و نتیجهگیری خود او در این مورد، سرشار از بدبینی و نومیدی بود.
کمابیش 5/4 دهه پس از انتشار آن کتاب، یک هموطن راسل دیدگاه نومیدکنندهتری را در مورد آینده بشر ارایه کرد. این شخص استفن هاوکینز، دانشمند، ریاضیدان و فیزیکدان فیلسوف مشربی است که به دلیل فلج کامل، بر روی صندلی چرخدارش میخکوب شده، اما دیدگاهها و نظریاتش مورد پذیرش و تایید سختگیرترین و شکاکترین دانشمندان و محافل علمی است. (او حتا نظریهی نسبیت انیشتین را زیر سوال برده است)
هاوکینز چندی پیش در یک گفتوگوی علمی پیرامون آینده بشر اعلام کرد که اگر انسان نتواند تا یک قرن آینده، کرهای دیگر را در کهکشانها برای سکونت و ادامهی حیات و بقای نسل بیابد، محکوم به فنای کامل خواهد بود.
مبنای ابراز این نظریه، مدلسازی ریاضی هاوکینز از رشد جمعیت، مصرف منابع، آلودگیهای زیستمحیطی، نابودیگونههای جانوری و گیاهی و... بوده است. و اگر کسی بخواهد اندازهی جدی بودن این نظریه را درک کند میتواند به دیدارگاه ویژه سازمان ملل به آدرس Worldometr.org سری بزند.
در این دیدارگاه که نسخه فارسی نیز دارد، آمارهایی در مورد میزان زاد و ولد، مرگ و میر، آلودگی آب وهوا، تولید گازهای گلخانهای و دیاکسید کربن، مصرف سوختهای فسیلی، باقیمانده این منابع و زمان تمام شدن آنها، بیابانزایی، کاهش مساحت جنگلها، تولید خودرو و سایر کالاهای مصرفی، مرگ بر اثر گرسنگی، سوءتغذیه و... به صورت لحظهای و در شمارشگرها نشان داده میشود.
هر فردی که دانش اندکی داشته باشد، با دیدن شمارشگرهای این دیدارگاه ناگزیر میپذیرد که استفن هاوکینز پر بیراه نگفته است.
همین چند ماه پیش تولد هفتمین میلیارد انسان ساکن بر روی زمین جشن گرفته شد، اما در همان زمان افراد و انجمنهایی علمی، از این فرصت بهره گرفتند تا نشان دهند رشد جمعیت انسانی، همراه با گسترش فرهنگ مصرفگرایی چه آینده شومی را برای نوع بشر به ارمغان میآورد.
در یکی از این گزارشها آمده است:
با توجه به سرعت کنونی مصرف، نوع بشر تا سال 2030 نیازمند سیاره دومی برای تامین نیازها و جذب زبالههایش است.
7 میلیارد نفر ساکنان کره زمین – که تا اواسط قرن به 9 میلیارد میرسد – از اب استفاده میکنند، درختان جنگلها را میبرند و مصرف ماهی آنها بیشتر از میزانی است که طبیعت توانایی جایگزینی آن را دارد.
در عین حال تولید دیاکسید کربن، آلایندهها و کودهای شیمیایی به میزانی افزایش یافته که اتمسفر، پوسته زمین و اقیانوسها توانایی جذب آنها را ندارند و این وضع منجر به اختلال شدید در اکوسیستمی شده که زندگی برای انسان را راحت کرده بود.
شبکه جهانی ردپا در کالیفرنیا با انتشار گزارشی اعلام کرده که نقطه سقوط (منظور پیشیگرفتن مصرف از توان تولید منابع گوناگون است) در دهه 1970 ایجاد شده است و از سال 2001 هم شمارش معکوس برای زمانی که فعالیت انسان فراتر از بودجهای که طبیعت میتواند در اختیارش بگذارد، آغاز شده است.
ماتیس واکرانجل از این بنیاد میگوید: درست به مانند اینکه حقوق سالانه خود را سه ماه قبل از پایان سال تمام کنیم و مجبور به مصرف پسانداز خود شویم. این روند هر سال سه روز عقبتر میرود و پسانداز هم بالاخره تمام میشود.
حتا در حالی که ظرفیت زمین برای میزبانی از گونههای حاضر در آن تخریب میشود درخواست برای منابع همچنان در حال افزایش است: از افزایش قیمت غذا تا عواقب ویرانگر تغییرات اقلیمی. هماکنون اقتصادهای ما با واقعیت سالها خرج کردن فراتر از بودجه خود روبهرو هستند.
این روند به سه عامل بستگی دارد: چه مقدار مصرف میکنیم، جمعیت جهان و میزان تولید طبیعت.
فناوری، در ایجاد تعادلی برای تولید گیاهان و حیوانات کمکهایی کرده است، اما این توسعه به سختی میتواند همپای افزایش تقاضا پیش رود.
براساس گزارش مشابهی از این گروه، آمریکا بزرگترین بدهکار زمین است و اگر همه مردم جهان سبک زندگی آمریکایی (خانه بزرگ، دو خودرو، مصرف انرژی سرانه عظیم) را داشته باشند، جمعیت دنیا نیاز به 5 کره زمین برای تامین نیازهایش خواهد داشت.
اما اگر برای مثال سبک زندگی در هند رواج یابد بشر تنها به مصرف نیمی از ظرفیت زمین نیاز دارد.