نوروز
دربارۀ نوروز - فریدون جنیدی
- نوروز
- نمایش از جمعه, 23 اسفند 1392 10:07
- بازدید: 5468
فریدون جنیدی
پیشگفتار :
از آنجا که دانشی ترین گفتار دربارهء پیدایی نوروز در شاهنامهء فردوسی آمده است، نخست میبایستی که شاهنامه را با نگاهی جز آنکه تا کنون به آیین بوده است، بررسی کنیم!
بخش آغازین شاهنامه را تا کنون اسطوره به شمار میآوردند، و با نگاهی همچون میتهای یونانی بدان مینگریستند. بازآنکه در این بخش شگفتترین گفتارهای دانشی را دربارهء رویدادهای ایران باستان، پیش از جدا شدن تیرههای گوناگون را دربردارد.
از آن جمله همواره از «پدید آمدنِ» زمین و گیاه و جانور و انسان سخن میرود و چون به انسان میرسد گفتار چنین است :
چو زین بگذری، مردم آمد پدید / شد این بندها را، سراسر کلید
سرش راست بر شد، چو سروِ بلند / بگفتارِ خوب و خرد، کار بند
که در این گفتار همان نگاره آمده است که دانش امروز زیست شناسی میگوید و در تصویرها نشان میدهند :
«در آغاز، تیرههای پیشین، خمیده بودند و پیکری همچون دیگر جانوران پوشیده از پشم داشتند و نرم نرم بالای تیرههای تازه بلندتر شد، تا به انسان امروزی رسید که قامتی راست دارد، با سری افراشته!»
در بیت دوم حقیقتی شگفتتر نیز وجود دارد : انسان از آغاز سخنگو نبوده است (سخنی خلاف آنچه که در همهء فرهنگ جهان بدان باور دارند) و چون گفتار پیش آمد، با تبادل آن، کم کم، اندیشه نیرومند شد، و به دنبال اندیشه، خزرد پدیدار گردید و نیرو گرفت.
شگفتی این گفتار هنگامی بیشتر میشود که بدانیم در فرهنگ ایران آغاز سخنگویی مردمان با واژهء فَرواک (fravāk) آمده است که بخش نخست آن فرَ (fra) پیشوندی است که حرکت به پیش را نشان میدهد و «واک» از ریشهء وَچ سنسکریت، و اوستایی همان سخن و گفتار است که در زبان فارسی در ترکیبهای آواز (←واز=واک) و پتواژ (patvāź) به معنی انعکاس آوا، و واژه، و در زبان انگلیسی بگونهء vois هنوز کاربرد دارد. و بر روی هم، فرواک به معنی آغاز سخنگویی و پیشرفت آن است، و با همین پیشرفت است که نرم نرم، خرد انسان نیز برتر و برتر میشود.
***
با این پیشگفتارِ کوتاه که دربرگیرندهء یکی از مهم ترین رویدادهای زندگی انسان است به موضوع نوروز وارد میشویم.
در شاهنامه این دو بیت دربارهء نوروز آمده است :
سر سال نو، هُرمزِ فَروَدین / بر آسوده از رنج تن، دل زکین
بزرگان بشادی بیاراستند / می و جام و رامشگران خواستند
باستانشناسان، پیدایی سفال را بزرگترین دستاورد فرهنگی انسان در شمار میآورند و پیداست که پیش از پیدایی سفال، امکان پختن خوراک و جابجا کردن مایعات نبوده است. زیرا که اگر با سنگ، هاونی نیز برای کوبیدن دانهها میساختند، امکان جابجایی آن نبود اما سفال که سبک و قابل حمل بود، همهء کارها را آسان کرد و پیداست که نگهداری میوهها، برای فصل زمستان، کم کم، انسان را بسوی ساختن «می» رهنمون شد؛ و شگفتی آنگاه بیشتر میشود که بدانیم پیدایی سفال، و جام می به هشت هزار سال پیش بازمیگردد. و در همین زمان است که نخستین سازهای موسیقی نیز پیدا شد، و در همین زمان نیز نوروز پدید آمد، و سالماری، و شناسایی گردش سال، بهآیین شد.
چون سخن بدینجا رسید، با دو شگفتی دیگر روبرو میشویم :
نخست آنکه : لازمهء شناختن روزِ نو، یا خورشیدِ نو که در فروردین ماه، همزمان با برج بره در آسمان طلوع میکند، در گرو شناختن دوازده برج آسمان و پدید آمدن دانشی است که امروز آن را اخترماری (نجوم) میخوانیم، و پیدایی این دانش شگفت نیز به هشت هزار سال پیش بازمیگردد.
سخن دیگر : پی بردن به اینکه در هرمزِ فروردین یا روز نخست فروردین ماه، اندازهء روز با اندازهء شب برابر میشود، نیازمند گونهای دستگاه زمان سنج است که امروز آنرا «ساعت» میخوانیم! و دستگاهی که از زمان پیدایی نوروز تا شست هفتاد سال پیش برای تعیین زمان آبیاری در کشتزارهای ایران بکار گرفته میشد دستگاهی بود که آنرا پَنگان (pangān) میخواندند که عبارت بود از یک کاسته سفالین (و بعدها فلزی) که در تهِ آن یک سوراخ پدید میآوردند و آنرا روی تشتی پر آب مینهادند، و اندک اندک آبِ تشت از آن سوراخ به درون کاسه میرفت و چون کاسه پر میشد، به درون آب غرقه میشد، و زمان نهادن کاسه تا فرورفتن در آب را «یک پنگ» بشمار میآوردند... و چون بیدرنگ پنگی دیگر را روی آبِ تشت مینهادند، پنگ دوم آغاز بکار میکرد و همچنین تا پایان شبانروز!
پیدایی پنگِ سفالین یا نخستین ساعتها نیز به هنگام پیدایی سفال بازمیگردد. یعنی هشت هزار سال پیش!
ساختن نخستین ساعتهای جهان بر دست ایرانیان خیلی جای شگفتی ندارد. زیرا که در نوشتههای باستانی آمده است که خلیفهء عرب حاکم بر ایران ضمن هدایایی که برای شارلمانی فرستاد یکی جام شراب خسروپرویز است که هنوز در موزهء فرانسه نگهداری میشود. و دیگر؛ ساعتی بزرگ بود که دو برادر ایرانی ساخته بودند، و در میدان بزرگ پاریس برپای کردند، و هر روز در ساعت 12 ظهر خروسی از آن بیرون میآمد و آواز میخواند...
از رویدادهای زمان هم یکی اینکه آن سال فرانسه دچار خشک سالی شد، و مردم پاریس گفتند که خروسی که از آن ساعت بیرون میآید شیطان است و بر اثر وجود اوست که خشکسالی رخ نموده است. پس چارهء کار در شکستن، و نابود کردن ساعت است، و چنان کردند!
***
این داستان را نمونهای دیگر نیز هست چنانکه ایرانیان نخستین راهِ آب را از دریای سرخ به رود نیل و از آنجا به دریای مدیترانه گشودند تا سه قارهء شناخته شدهء باستانی را با راه آبی بیکدیگر پیوند دهند، و هنگامی که رومیان بر مصر مسلط شدند، آن راه آبی را پر کردند!!
خوشبختانه دستِ زمان، سنگنوشتههای ایرانی را نگاهبانی کرد و نشان داد که راهِ گذر کانال آبی ایرانیان از دیدگاه دانش مهندسی از کاری که مهندسان فرانسوی 2400 سال پس از آن کرده بودند، برتر بوده است، و یکی از کانالهایی که ایرانیان در کشور یونان کشیدهاند، «کانال آتوس» هنوز کاربرد دادرد، و کشتیها از درون آن میگذرند.
***
بر بنیاد آنچه که گفته شد، جشن نوروز برترین جشن جهان است و آن پاسداشت و بزرگداشت دانش ریاضی و اخترماری و گاهشماری و موسیقی است، که همراه با شراب، و جام (یعنی سفال) به جهانیان پیشکش شد! و به همین دلیل است که با گذر هشت هزار سال و با آنهمه یورشها و کشتارها و کتابسوزی و تباه کردن آثار فرهنگ ایرانی، هنوز از سوی ایرنیان پاسداری میشود، اما از آنجا که سدهها است که بجز دو دورهء کوتاه یعقوب لیث و کریمخان زند، ایران دارای حکومتی ایرانی نبوده است، چهرهء واقعی این جشن، زیر سبزه و گل و هفت سین و آرایش سفره و شادی و پایکوبی گم شده است، اما در جهان به جایی رسیدهایم که اراده کنیم، و چهرهء واقعی نوروز را که یادآور کوششهای دانشی نیاکان است پاس بداریم... کاری که کم کم جهان خفتهء غیر ایرانی نیز بدان پی میبرد، که اگر آغازی درست برای سال بخواهیم، همانا، آن آغاز سال ایرانی است که با جنبش جان جهان نیز همراه است.
این یک سخن پایانی را نیز بشنویم :
اروپائیان که اخیراً منکر پیوندشان با ایران شدهاند، بهنگام مهاجرت ازدشتهای ایران باستان کیش مهر ایرانی را نیز با خود بسرزمینهای تازه بردند، و گاهشماری باستانی آنان نیز همان گاهشماری ایرانی بود، اما با پذیرفتن کیش مسیح آغاز سال خویش از دو ماه به عقب کشیدند تا همزمان با زایش مسیح بشود! و بهمین دلیل است که ماههایی که با شماره، نام گرفتهاند، هر یک دو ماه به عقب کشیده شدهاند، چنانکه ماه سپتامبر که ماه هفتم است (sept) نام ماه نهم را بخود گرفته است. همچنین است اکتبر (هشتم) و نوامبر (نهم) و دسامبر (دهم) که امروز نام ماههای دهم و یازدهم و دوازدهم است.
و این دلیل از خورشید روشنتر است که اروپائیان از ایران بدانسوی مهاجرت کردهاند. (سخنی که در شاهنامه زیر عنوان مسافرت سلم یا سرمتها بسوی غرب آمده است).
و اگر ندایی را که در این سالها از سازمان یونسکو، یا سازمان ملل متحد دربارهء گاهشماری ایران عنوان شده است بگوش گیرند، بایستی که سالماری خویش را دوباره بسوی سالماری ایرانی بکشانند، و از یک گونه سالماری نادرخور دور شوند.
برگرفته از تارنمای بنیاد نیشابور