دوشنبه, 10ام دی

شما اینجا هستید: رویه نخست اتحادیه نوروز نوروز دربارۀ نوروز - دکتر کیانوش کیانی هفت‌لنگ

نوروز

دربارۀ نوروز - دکتر کیانوش کیانی هفت‌لنگ

برگرفته از مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی

اشاره: سرانجام تلاش‌های چندین ساله، فرهنگمداران و فرهنگ دوستان، به ثمر نشست و نوروز ایرانی به عنوان میراث فرهنگی بشری در سازمان علمی، فرهنگی یونسکو به ثبت رسید و در مجمع جهانی سازمان ملل نیز در شمار روزهای رسمی تقویم سازمان ملل قرار گرفت. پذیرش این میراث معنوی مشترک توسط مراکز مهم علمی و فرهنگی و حتی سیاسی جهانی حکایت از ظرفیت و توان قدرتمند فرهنگ ملی ایرانیان و این روز پراهمیت در تاریخ زندگی ملت‌هایی دارد که نوروز ایرانی را گرامی می‌دارند و آن را ارج می‌نهند.
ضمن تبریک یک به مناسبت فرا رسیدن نوروز باستانی به همه هموطنان عزیز در سراسر جهان و بویژه کشورهای حوزه فرهنگی ایران، مختصری دربارۀ نوروز این جشن باستانی و ملی با استفاده ازمنابع گوناگون از جمله کتاب نوروز پرویز اذکایی از نظر گرامیتان می‌گذرد:


مختصری دربارۀ نوروز
واژۀ نوروز: «نوروز» واژه‌یی است که بر نخستین روز از نخستین ماه سال خورشیدی، آنگاه که آفتاب به برج حمل انتقال می‌یابد، اطلاق می‌شود و در اصطلاح بر جشن سر سال پارسی ـ ایرانی، که در روز نخست فروردین ماه برابر با 21 مارس، مسیحی ـ آغاز فصل بهار ـ برگزار می‌شود، گفته می‌شود.
اصل پهلوی این واژه «نوک‌روچ (Nok Roč...) یا «نوگ‌روز» (Nogroz...) بوده است، چنانکه در برخی از «فارسیّات» ابونواس آمده است:
بحق المهرجان و نوک روز
و فرخ روز ابسال الکبیس
و النّوک روز الکِبار
وَ جشنُ گاهنبار
«بیرونی» گوید: «از رسم‌های پارسیان نوروز چیست؟ نخستین روز است از فروردین ماه، و زینجهت روز نو نام کردند، زیراک پیشانی سال نو است. آنچ از پس اوست از این پنج روز همه جشنهاست.1
«نوروز» در زبان عربی، به ریخت فارسی آن بکار رفته و هم معرَّب آن بگونۀ «نیروز» چنانکه در بیتی از جَریر خَطفی آمده است:
عَجَبتُ لِفَخرِ التَّغلَبی وَ تَغلَبُ
تؤدّی جَزی النیّروز خضعاً رقابها

پیدایی نوروز: بیشتر تاریخ‌نویسان و صاحبان فرهنگها، «جمشید» پادشاه پیشدادی را پایه‌گذار نوروز دانسته‌اند، «مسعودی» گوید:
«بیشتر مردمان بر این اعتقادند که نوروز در روزگار او پدید آمد و در پادشاهی‌اش آیینی شد ». 3
اگرچه در کهنترین کتاب ایرانی، یعنی اوستا از نوروز نامی نیست، لیکن از جمشید «یم Yima» یاد شده است و به نوآوری‌های او اشاراتی رفته است.
همچنین در تاریخُ الاُمَم وَ المُلوک محمّد بن جریر طبری و ترجمۀ آن از ابوعلی محمّد بن بلعمی وزیر آمده است:
«... و علما را بفرمود (جمشید) که آن روز که من بنشستم به مظالم شما نزد من باشید تا هرچه در او داد و عدل باشد بنمایید تا من آن کنم و آنروز که بمظالم نشست روز هرمز بود از ماه فروردین پس آن روز (رسم) کردند ... 4
شاعران ایرانی در دورۀ اسلامی بسیار مکرر کرده‌اند که نوروز از جمشید یادگار است، چنانکه استاد حکیم فردوسی آورده است:
«چو آن کارهای وی آمد بجای
ز جای مهی برتر آورد پای
به فرّ کیانی یکی تخت ساخت
چه مایه بدو گوهر اندر نشاخت
که چون خواستی دیو برداشتی
ز هامون بگردون برافراشتی
چو خورشید تابان میان هوا
نشسته بر او، شاه فرمان روا
جهان انجمن شد بر تخت اوی
شگفتی فرو ماند از بخت اوی
به جمشید بر گوهر افشاندند
مر آن روز را، روز نو خواندند
سر سال نو، هرمز فروردین
برآسوده از رنج تن، دل زکین
به نوروز نو، شاه گیتی فروز
بر آن تخت بنشست فیروز روز
بزرگان به شادی بیاراستند
می ورود و رامشگران خواستند
چنین جشن فرّخ از آن روزگار
بمانده از آن خسروان یادگار5

قریب به همین مضمون «بیرونی» در آثار الباقیه به نقل آورده است:
«و باز عید بودن نوروز را چنین گفته‌اند که چون جمشید برای خود تخت بساخت در این روز بر آن سوار شد و جن و شیاطین آنرا حمل کردند و به یک روز از کوه دماوند به بابل آمد و مردم برای دیدن این امر در شگفت شدند و این روز را عید گرفتند ».
هر چند این گفته ها براساس روایات افسانه‌یی و اساطیری بازگویی شده است و به قول بیرونی «هیچ عقلی آنها را نمی‌پذیرد...، ولی مقصود ما آن است که تواریخ را بدست آوریم نه آن که آن گفته‌ها را انتقاد کنیم ».7
چگونگی جشن نوروز: جشن که به فارسی امروز به معنای عید و روز شادمانی عمومی و ملی است، از واژۀ «یَسن/ یَسنه» اوستایی به یادگار مانده است. هم این واژه در پهلوی «یَزشن» به معنای ستایش و پرستش است، زیرا اصولاً تمام اعیاد ایرانیان باستان، دینی بوده است. نظیر این جشن در سایر ادیان قدیم و جدید نیز موجود است که آنرا عید اموات گویند.
شرح این عید به اختصار چنین است:
ایرانیان باستان عقیده داشتند که «اهورامزدا» پیش از پدید آوردن جهان مادی، جهان مینوی را آفرید و در آن، صور انواعی از جهان هستی بوجود آورد.
اهورامزدا این جهان را به یاری شش مهین فرشته (= امشاسپندان) اداره می‌کند که خود در رأس آنان قرار دارد. پس از این امشاسپندان یا «یزت»‌ها = ایزدان، «فروشی»‌ها یا مینوی‌های نگهبان هستند که تعدادشان زیاد است و سراسر آسمان ایران را این فرشتگان فرا گرفته‌اند».
«فره‌وشی» در اوستا و «فرورتی» پارسی باستان و «فَرَه‌وَهر/ فروهر» در پهلوی، به معنای نگاهدارنده و پوشاننده، جوهری ازلی است که پیش از آفرینش هر آفریده‌یی، از سوی اهورا مزدا مأمور نگهداری آن آفریدۀ جهان خاکی گردیده و این غیر از «روان» است.
«پیش از آنکه اهورامزدا جهان خاکی را بیافریند، فروهر هر یک از آفریدگان نیک این گیتی را بنوبۀ خود برای نگهداری آن آفریدۀ جهان خاکی فرومی‌فرستد و پس از مرگ آن آفریده فروهر او دیگر باره به سوی آسمان گراید و به همان پاکی ازلی بماند. اما هیچگاه کسی را که به وی تعلق داشت فراموش نمی‌کند و هر سال یکبار بدیدن وی می‌آید و آن هنگام جشن فروردین است، یعنی روزهایی که برای فرود آمدن فروهرهای نیاکان و پاکان اختصاص دارد ». 8
پس هنگام فرود آمدن این فروهرها به زمین و مدت توقف آنها را جشن فروردگان نامند که یکی از شش جشن سال و آخرین «گاهنبار» و در آیین مزدیسنا اوقات خلقت بشر است، چنانکه در اوستا آمده:
«فروهرهای نیک توانای پاک مقدسین را می‌ستاییم که در هنگام هَمَسپَتمَدُم از آرامگاه‌های خود بیرون شتابند و در مدت ده شب پی در پی در اینجا برای آگاهی یافتن بسر برند ». 9

گاهنبارها: در برهان قاطع نوشته است:
«گاهنبارها ـ ... و گاهنبار، این دو لغت یک معنی دارد و آن شش روزی است که خدای تعالی عالم را آفرید و اول هر گاهی نامی دارد و در اول هر گاهی جشنی سازند ». 10
همانطور که در دین‌های سامی، آفریدگار، جهان هستی را در شش روز می‌آفریند، در دین ایرانیان کهن نیز اهورامزدا نیز آفرینش جهان مادی را در شش گاهنبار به انجام رسانده است.

بهیزک: ایرانیان قدیم، هر یک از دوازده ماه سال را سی روز تمام به شمار می‌آورده‌اند و هر یک از روزهای ماه را به نام یکی از ایزدان می‌خوانده‌اند. و چون سال خورشیدی، 365 روز و ربعی است، پنج روز زیادتی سال را (5=30×12-365) کبیسه می‌گرفته‌اند. این کبیسۀ سال را در عربی «خمسّ مسترقه» و در فارسی پنجۀ دزدیده و در پهلوی بهیزک و «وهیجک» پنجه‌وه، اندرگاه نامیده‌اند.

فروردگان: هر یک از جشنهای ششگانۀ گاهنبارها پنج روز به طول می‌انجامیده است و آخرین روز هر گاهنبار مهمترین روز هر جشن بوده است. ششمین گاهنبار و انجامین آنها ـ گاهنبار ـ همسپتمدم ـ که گاه آفریده شدن آدم و نیز هنگام فرود آمدن فروهرهای پاکان در گذشته است، مصادف بوده است با روزهای بهیزکی (پنجروزۀ مکبوسۀ پایان سال). در پی آخرین روز این گاهنبار و بهیزک (= وهیشتواشت گاه ـ روز) آغاز فروردین ماه بوده است، و وجه تسمیۀ فروردین به مناسبت موافقت میان این اسم با فروردگان، هنگام نزول فروهران که گونه‌یی از واژۀ «فره‌وشی» ـ ایزد نگهبان آدمی است.
اما جشن فروردگان برخلاف پنج جشن گاهنباری دیگر ـ که هر یک پنجروز بوده ـ در ده روز برگزار می‌شده است، چنانکه بیرونی در آثار الباقیه گوید:
«و در این روز ایرانیان با یکدیگر اختلاف دارند، برخی می‌گویند که آن اندرگاه است که خمسۀ لواحق آبانماه و آذرماه باشد و چون اختلاف در آن زیاد شد و تنازع در آن نمودند برای احتیاط هر دو را عید گرفتند. زیرا یکی از ارکان دین ایشان می‌باشد. پنج روز اول را فروردگان اول گفتند و پنج روز آخر را فروردگان دوم، و این فروردگان از اولی بهتر است».
همچنین «به توسط مورخین نیز می‌دانیم که این جشن ده روز بوده است، خسرو انوشیروان در مدت ده روز جشن فروردگان سفیر امپراطور روم ـ ژوستین ـ را نپذیرفت، چه مشغول بجای آودن اعمال عید بود ». 11
بنابراین این جشن «= یسن» یعنی ستایش و نیایش، عیدی مذهبی بوده است، منتها به مناسبت اتفاق آن با نخستین روز اعتدال ربیعی و رویدادهای دیگر از سایر جشنهای ششگانه گاهنباری و از دیگر جشنهای چهارگانۀ فصلی و دوازده‌گانۀ شهوری و خلاصه از سایر اعیاد مذهبی، برتری و شکوه بیشتری داشته است، که اکنون نیز همان ویژگیها را نسبت به دیگر جشنها داراست.
اما سرور و شادمانی این جشن ده روزه، در پایان آخرین روز آن (= آخرین روز پنجه‌وه و گاهنبار هَمَسپَتمَدُم)، یعنی از نخستین روز سال نوین که «هرمزروز» ـ اول فروردین ماه ـ باشد آغاز می‌گردیده، چه اینکه ده روزۀ فرودگان اوقات فرود آمدن فروهران در گذشتگان و دیدار آنها از بازماندگان و هنگام «یسن» و سوگ بوده، چنانکه بیرونی در آثار الباقیه 12» می‌گوید:
«و پنج روز آخرین این ماه، اول آن روز اشتاد است که فروردگان نام دارد و در این روز در نواویس مردگان طعام و شراب در پشت خانه‌ها می‌گذاشتند و چنین گمان می‌کردند که ارواح مردگان از جایگاه ثواب و عقاب خود بیرون می‌آمدند و از آن طعام و شراب می‌خوردند و در خانه‌های خود سن دود می‌کردند تا آنکه مردگان از بوی آن بهره‌مند شوند و می‌گفتند ارواح ابرار گذشته به خانواده و اولاد و اقارب در این روز توجهی می‌کنند و مباشر امور در آنها می‌شوند، اگرچه آن ارواح را نبینند».
«خشوم ـ (ماه دوازدهم سغدی) در آخر این ماه اهل سغد بر مردگان پیشین خود گریه می‌کنند و برآنان نوحه می‌زنند و رویهای خود را می‌خراشند و برای مردگام طعام و شراب می‌برند، چنانکه ایرانیها در فرودگان بهمین طریق رفتار می‌کرده‌اند و سبب اینکه در آخر این ماه این کار را می‌کرده‌اند، این است که پنجه دزدیدۀ اهل سغد چنانکه در پیش گفته شد در آخر این ماه است... 13».

نوروز در زمان هخامنشیان: گرچه اطلاعات دقیقی از نوروز در این دوره از تاریخ ایران در دست نیست، لاکن در اینکه آیینهای این جشن در روزگار آنان مرسوم بوده است تردیدی نیست. از تحقیقاتی که در تطبیق نوروز ایرانی و نوروز قبطی (= مصری) و تأثیر و تأثر آندو، به عمل آمده، برمی‌آید که نوروز ایرانی در زمان داریوش اول هخامنشی و هم به وسیلۀ او در مصر رایج گردید. و هم می‌دانیم که برخی اصول گاهشماری مصری را ایرانیان اقتباس کردند. و در مقابل، آیینهای نوروز ایرانی تأثیر فراوانی در مراسم نوروز قبطی، به احتمال قریب به یقین از زمان همو به جای گذارده است.
از همین جا توان دانست که نوروز و برگزاری آداب و رسوم آن در زمان هخامنشیان رونقی داشته است و همین داریوش شاه، بطوریکه از آثار بابلی برمی‌آید در نوروز هر سال به معبد «پل» مردوک ـ خدای بزرگ بابلی ـ می‌رفته است.
شاهان این سلسله در نوروز به بار عام می‌نشستند و از اطراف و اکناف کشور هدایایی به نزد آنان آورده می‌شد.
نوروز در زمان اشکانیان: از چگونگی آیینهای نوروزی در روزگار اشکانیان، خبری در دست نیست. ولی از اجرای مراسم مهرگان می‌توان پی‌برد که نوروز، بویژه در میان عموم مردم به وسعت و با اهمیت، جشن گرفته می‌شده است. برخی اشارات در منظومۀ ویس و رامین فخرالدین اسعد گرگانی که متن آن مربوط به عهد اشکانی است، مبین این موضوع است. به ویژه آنکه گویا در اثر عقب افتادن کبیسۀ سالها، جشن نوروز از موضع طبیعی ـ نجومی خود خارج گردیده بوده است:
چو گردشهای ایشان را بدیدند
ز آذرماه روزی برگزیدند
کجا آنکه ز گشت روزگاران
در آذرماه بودی نو بهاران16
منم آذار و تو نوروز خرم
هر آیینه بود این هر دو با هم17
سر سال و خجسته روز نوروز
جهان پیروز گشت از بخت پیروز 18

نوروز در روزگار ساسانیان: از این دوره اخبار و اطلاعات فراوانی در دست است، که علاوه از برخی متون پهلوی، منابع عمده و مهم همانا، کتابهای ادبی و تاریخ عربی است، مانند آثار «جاحظ» و جز او.

نوروز پس از اسلام:
پس از ورود اسلام به ایران، نوروز همچنان به عنوان یک جشن ملی مورد تأئید ضمنی قرار گرفت و بر محتوای معنوی آن نیز افزوده شد. این یادگار ملی و مذهبی به عنوان میراثی ارزشمند امروزه نیز از جایگاه رفیعی در بین جشنهای دیگر ملل برخوردار است . و با آئین ها و آداب و رسوم خاص سوری تا سیزده بدر همراه است. از آئینهای دلپذیر جشن نوروزی، پیش‌کش کردن ارمغان‌هاست . به قول جاحظ شگفت نیست که: «ارمغان، دوستی ببار می‌آورد و مهر می‌کارد و کینه می‌زداید و پریشانی و پریشیدگی را برمی‌اندازد و مردمان را مهر ورز و گران دلان را نرم دل می‌کند».

 

نوروزتان پیروز
هر روزتان نوروز

 


1 التفهیم لاوائل صناعة التنجیم، ویرایش استاد جلال همایی، ص 253.
2 دیوان جریر، ص 53 به نقل از دکتر الصیاد، النوروز، ص 14.
3 مُرُوجُ الذَّهَب، ج 1، ص 223.
4 ترجمۀ تاریخ طبری، ص 21-22.
5 شاهنامه، چاپ بروخیم، ج 1، ص 25 و شاهنامه بهکوشش جلال خالقی مطلق
6 الآثار الباقیه، ترجمۀ فارسی دانا سرشت، ص 242.
7 همان، ص 133.
8 یشتها، ج 1، ص 582-602.
9 فروردین یشت، فقرۀ 49، ج 2، یشتها، ص 71.
10 برهان، ج 3، ص 1772-3.
11 پورداود، یشتها، ج 1، ص 586.
12 الآثار، ترجمۀ فارسی، ص 255.
13 ترجمۀ الآثار الباقیه، ص 269.
14 تقی‌زاده، گاهشماری، ص 131.
15 الصیاد، النوروز، ص 115 به بعد
16 ویس و رامین، ص 33.
17 همان، ص 269.
18 همان، ص 389.

 

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

در همین زمینه