زبان پژوهی
پیرامونِ زبانِ فارسی - بابک آذرتات(علیخانی)
- زبان پژوهي
- نمایش از دوشنبه, 10 آبان 1389 09:11
- بابک آذرتات(علیخانی)
- بازدید: 8192
سال نو(1) را با همهی فراز و نشیبهای سالِ پارینش آغاز کردیم با خوشبینی نگریستن به سالِ پیشِ رو اگر بتوانیم زبانزدِ « سالی که نکوست از بهارش پیداست» را شایستهی رویدادِ بزرگِ فرهنگیِ جهانی شدنِ نوروزِ ایرانی(2) ، با همهی کمکاریها و کاستیهایِ سردمدارانِ کشور در راه پیمایشِ جهانشناختیِ آن و پس از آن بدانیم، از آنجاییکه دبیرخانهیِ این رویدادِ جهانی در تهران است و نخستین سالِ جشنِ جهانیِ نوروز با نمایندگانِ جهانِ فرهنگیِ نوروز در ایران برگزارشد(گرچه برگزاری آن نه در خورِ نوروزِ هزاران ساله و فرهنگ ایرانی بود)، با اینهمه گرچه «جوجه را در پایانِ پاییز میشمارند» میتوان این جنبش را به فالِ نیک گرفت. نوروزِ جمشیدی (3) را که جز روزِ نو سال نیست، همانگونه که در نام و تاریخِ آن هویداست اگر با هر ریخت و کالبدی که در آورند جز رنگِ ایران رنگِ دیگری در آن نمایانگر نیست خواه در الفبایِ لاتین (4) یا سیریلیک (5) باشد و یا در الفبایِ فارسی و عربی (6) و یا در هر الفبایِ دیگری جز ریشهیابیِ فارسی(ایرانی) آن شدنی نیست مگر اینکه ره به ناکجاآبادهایِ پندارگونه و ساختگی خویش بپیمایند.
با این پیشگفته آماج(هدف)، خودیابی و رسیدن به خویشتنِ خویش است که ما(مردم و سردَمدارانِ کشور) در کجاییم و کدامین ره را در پیش گرفتهایم، زبانِ فارسی ناگفته پیداست که یکی از پایه هایِ بنیادینِ ایرانی بودن ماست(همانند نوروز و دیگر آیینهایِ ایرانی) و به گفتهی زندهیاد دکتر غلامحسینِ ساعدیِ تبریزی که میگفت:
« زبانِ فارسی، ستونِ فقراتِ یک ملتِ عظیم است. من میخواهم بارش بیاورم. هرچه که از بین برود ، این زبان باید بماند! » (7)
و یا جاودانیاد علیاکبر سعیدیِسیرجانی که مینویسند:
«ادبیاتِ فارسی رشتهیِ استوارِ گردنبندِ زیبایی است که فرهنگِ ملیِ ما بر گردنِ جهان افکندهاست. اگر ادبیاتِ فارسی را از ایرانی بگیرند، هویتِ ملیِ او را در هم شکستهاند.» (8)
از آنجایی که مردمانِ این سرزمین در درازنایِ زمان و در جایجایِ آن، در بزرگی و شکوهِ این زبان گام برداشته و دلنوشتههایشان را در کالبدِ این زبان ریخته و سرودهاند و این زبان همانندِ پُلی مردمانِ این سرزمین را از شمال (کرانههایِ دریاچهی مازندران، بلندیهایِ قفقاز و آلان(9) ، سیردریا(سیحون) (10) و خوارزم (11)) تا جنوب (کرانه هایِ پایینیِ دریایِ پارس) و از خاور (کاشغر و تاشگورکان (12)، سمرقند (13) و کرانههایِ رودِ سند و دهلی) تا باختر (آسیایِ کوچک و روم ِشرقی، تیگرس(دجله) و فرات (14)) پیوند دادهاست و چه شکوهمند و خوشآهنگ نقشآفرینی کردهاست. اینجاست که مولویِ بلخیِ میگوید:
پارسی گو، گرچه تازی خوشتر است عشق را خود صد زبانِ دیگر است
بـویِ آن دلبـر چـو پـرّان مـیشود این زبانها جمله حیران میشود!
و امروزمان که چه میکنیم و میکنند با زبان و فرهنگ این مهین میهنمان، گاه بر این پندارم که گر خون بگرییم روا باشد که کارونها به راه اُفتند، با اینهمه بر این باورم چاره باید کرد، گریه گرهای از کارمان نمیگشاید.
امروزه اگر اندکی از راهِ مه گرفتهیِ پیشِ رویمان که افزون بر گردنههایِ تند و تیز، پر از سنگها و سنگریزههایی است که ما را به سویِ دره میکشاند، دَمی چشم بر هم نهیم و یا رویگردانی کنیم و ارج و جایگاه این گوهرِ گیتی فروز را در نیابیم بیگمان در آیندهای نه چندان دور سرنوشتی تلخ و تاوانی بس بزرگ و دهشتناک فرا رویمان است و از هستی به پستی و پس از چندی به نیستی میرسیم.
این کوچک نخواسته و نمیخواهد تاریکنمایی کند و آینده را ترسناک بنمایاند، اگر به گذشته دیدی هر چند کوتاه بیندازیم برای نمونه قفقازمان که روزگاری با هم بودیم و هنوز شاخههایِ این درختِ تنومند را نبریده بودند این زبان و فرهنگ در آن روایی داشت و روزانه در نوشتار و گفتار به کار میرفت، به سخنی دیگر افزون بر زبانِ دفتر و دیوان زبانِ کوچه و بازار بود و امروز چه بر سرش آمدهاست، دکتر کاوه فرخ که خود نیاکانش از قفقاز بودند مینویسند که یکی از تاریخنگاران به نامِ هوستلر (15) دربارهی دورانِ روسِ کمونیست میگوید: « این زنجیرهیِ فرهنگی بینِ سرزمینهایِ تازه فتح شده [آران و شیروان] و کشور همسایه یعنی ایران که همچنان کشوری قوی است، روسها را آزرده میکرد. آنان کوشیدند با تقویتِ فرهنگِ ترکیِ محلیِ این منطقه، این زنجیرِ ارتباطی را نابود کنند». زنکفسکی (16) هم مینویسد: « تا اصلاحات دههیِ ۱۸۴۰ م.، در این استانها [قرهباغ، شکی، گنجه، دربند، شیروان، کوبه(قُبه)، باکو، تالش] زبانِ پارسی همچنان زبانِ اصلیِ حکومت و کارهایِ اداری بود». البته خدا میداند این اصلاحات چه بوده است! در ادامه مینویسد «زبانِ دادگاهها تا دههیِ ۱۸۷۰ م. همچنان پارسی بود. پارسی همچنین زبانِ مردم طبقه بالایِ جامعه و زبانِ ادبیات بود.» و یا در جایی دیگر میآورند استالین دربارهیِ نظامیِ گنجهای گفت: « نظامی مجبور شده بود که به زبانِ فارسی شعر بگوید. و این شاهدی تاریخیست از ظلمِ ایرانیان به اقلیتها»و یا« شاعرِ بزرگ برادران ما در «خلقِ آذربایجان» نباید به ادبیاتِ ایران تسلیم شود» (17)، نظامی که ایران را چنین سربلند و برومند سروده است:
همه عالَم تن است و ایران دل نیست گوینده زین قیاس خجل
پس همانگونه که دیدیم دشمنانمان تاکنون با شیوهیِ ایرانگریزی و ایرانستیزی که از بدگویی به اَبرمردِ همیشهیِ اندیشه و فرهنگِ ایران فردوسیِ بزرگ تا ایرانزدایی از بزرگانِ این کهن بوم دریغ نکرده و نمیکنند و در پارهای زمینهها پیشروی و عوامفریبی نیز داشتهاند.
همهیِ دست اندرکارانِ رسانههایِ کشور میبایست نخست خود پاسدارِ این زبان باشند و سپس جایگاهِ این زبان را به سازمانها، انجمنها و نهادهایِ فرهنگی، دانشگاهی تا کارگاهها، کارخانهها و بازارها تا مردمانِ شهر و روستا بشناسانند و با دشمنانِ آن بستیزند، فرهنگستانِ زبان و ادبِ فارسی باید با کوششی چندین برابر و بدونِ درنگ کارایی و کارآمدی خود را در به کارگرفتن واژگانِ پیشنهادی خود به کارگیرد همانگونه که مردم همراه با فرهنگستانهای نخست و دوم به کار گرفتند و میوههایِ بیشمارِ آن را که امروز نیز نمایان است و ما در گفتارِ روزانه از آن برمیچینیم همانند پوشه، پرونده، موشک، هواپیما، دادگاه، دادرسی، روزنامه، دانشگاه، خواربار، ماهواره، پفک، خودکار، خودنویس، سگدست(در خودرو)، کله گاوی(در خودرو) و...
و با ناکارآمدیِ فرهنگستان، امروزه میتوانیم به کرانچی، اسنک، کچاپ، اسکوپ، باربی کیو، سرچ، پَک، مانیتور، موبایل، کامپیوتر، سی دی، ساپورت، دیزاین، ویو، فایل، فولدر، دیش و واژگانِ بی شماری از این دست که به کارگیری این واژگان ناآشنا چه در میدانِ دانش و دانشگاه و چه در میانِ مردمِ کوچه و بازار از کودکان تا پیرانِ سپیدموی(شوربختانه به بالندگیِ دروغینِ سخنورانِ آن نیز انجامیده) (18) روز بهروز فزایندهتر میشود، از آنجایی که به گفتهیِ بسیاری از بزرگان که یکی از آنان زندهیاد استاد محمودِ حسابی است زبانِ فارسی توانمندیِ بیکرانی در واژهسازی داراست و به آسانی میتوان برای واژگانِ بیگانه با رویکردِ دانشساختاری برابرنهادهای برگزید و به کارگرفت و اگر چارهای نیندیشیم باید با پدیدهیِ زبانیِ بی هویتی همچون زبانِ اردو روبرو شویم. فرهنگستانِ پویا پیشرو و زایاست و فرهنگستانِ ناکارا کشور را از پیشرفت بازداشته و دانشِ کشور را سترون میکند، کدامین کشور را میتوانیم بیابیم که فرهنگستان نداشته باشد و دروازه را برای هرگونه واژهای باز بگذارد؟ کشورهایِ اروپایی همانندِ فرانسه، آلمان، ایتالیا، روسیه و ... و یا کشورهایِ پیرامونیِ میهنمان؟!
به امیدِ روزی که زبانِ فارسی نیز چون نوروز جهانی شود و یا به گفته بهتر جهانشناختیِ آن انجام پذیرد چرا که زبانِ فارسی نیز یادمانی فرهنگی در پهنه فلاتِ ایران و پیرامونِ آن است که امروزه نیز با نگریستن به بزرگانِ ادب برمیخوریم به نوشتار و یا نامِ به جای مانده از؛
نظامیِ عروضی و سوزنی و منشوری و رودکیِ سمرقندی و ابوحفضِ سغدی و شهاب و شرفالدینِ نسفی(نخشَبی) در سمرقند و ناصر و شوکت و شاکر و عصمتِ بخاری در بخارا و سیفِ فرغانی در فرغانه و بیرونی در بیرونِ خوارزم (در ازبکستانِ امروزی)
کمال و بَرَندَقِ خجندی در خُجَند (با نامِ بَرساختهیِ لنینآباد) و ناصرخسرو قبادیانی در قبادیان (در تاجیکستانِ امروزی)
رابعهیِ قُزداری و ابوالؤید و شهید و عنصریِ بلخی در بلخ و هُجویری و سنایی و یمینی و ابورجایِ غزنوی در غزنه و حنظلهیِ بادغیسی در بادغیس و ظهیرالدینِ فاریابی در فاریاب (در افغانستانِ کنونی)
رفیع و عباس و کَسایی و عَسجَدی و مسعودیِ مروزی و انوریِ ابیوردی در مرو و ابوسعیدِ ابوالخیر در میهنه (در ترکمنستانِ امروزی)
غنیِ کشمیری در کشمیر (امروزه نیز به کشمیر ایرانِ کوچک(صغیر) می گویند)
امیرخسرو و بیدلِ دهلوی در دهلی (در هندِ کنونی)
اقبالِ لاهوری در لاهور (پاکستانِ امروزی)
احمدِ بابی و سلطان و قُمری و لطف و واله و وفا و فتحِ داغستانی و نجمِ دربندی در داغستان (جنوبِ روسیه)
بزمیِ کوز و اشتها و برهمن و کامی و قاضی و نژاد و اختر و خسرو و سروش و کیخسروِ گرجی و لطیف و سیف و حبیش و بدرِ تفلیسی (در گرجستان)
نظامی و مهستی و فخر و ابوالعلاء و پرتوِ گنجهای در گنجه و مقرب و قدس و فانیِ باکویی در باکو و خاقانی و خلیل و بختیار و بدر و بهار و فرخی و فیروز ِشروانی در شروان و بدیع و رشید و مُجیر بیلقانی در بیلقان (در آران و شروان(جمهوری بَرساخته آذربایجان))
آشفته و آشوب و ناظم و چشمه ایروانی در ایروان (در ارمنستان)
تاجِ اخلاطی در اخلاطِ بتلیسِ و غازیِ ملطوی در ملطیه (در ترکیه امروزی)
اگرچه با برچیدنِ خطِ فارسی با رویکردِ ایرانستیزانه در بسیاری از سرزمینهایِ پهنهیِ فرهنگیِ ایران(که عاملِ بنیادینِ هویت آن سرزمینها بوده و هست، خواه دولتمردانِ کنونیِ آن سرزمین بپذیرند و یا بخواهند چشمها را برهم بنهند و نپذیرند) پیوند آن با گذشته خود بریدهشد ولی برای پیشینه خود اگر نیک بنگرند در فرهنگِ امروزِ آن سرزمین نیز به فرهنگ و ادبِ ایران که جزیی جداییناپذیر از هستیِشان است برمیخورند.
رسانه هایِ همگانیِ گفتاری و شنیداری و نوشتاری همانندِ سازمانِ صدا و سیما(گردانندگانِ برنامه ها، فیلم ها، گویندگانِ اخبار و همچنین آگهیهایِ بازرگانی) و روزنامه ها و گاهنامه های کشور تا چه اندازه به زبان و خط فارسی ارج مینهند و دستگاههایِ نظارتی در برابرِ کَژرویهایِ برخی از آنان چه میکنند!! به راستی در برابرِ این سازشکاریها چه تاوانی باید پرداخت؟!(19)
پینوشتها:
1- یونسکو در نشستِ 181 شورایِ اجرایی سالِ 2010 ترسایی (11دی ماه 1388 تا 10 دی ماه 1389) را پایانِ هزارمین سالِ سرایش شاهنامه گذارد و در این چند ماهی که از این رویدادِ فرخنده گذشته سردمدارانِ کشور، سازمانِ صدا و سیما و نهادهایِ فرهنگی چه برنامه هایی برایِ بزرگداشت حكيم ابوالقاسم فردوسي و شاهنامهی بی همآوردش داشته، چه همایشهایی برپاکرده و چه برنامه و همایشی برای چند ماهِ مانده تا دهم دیماه دارند.
2- سازمانِ ملل متحد در ۲۴ فوریه ۲۰۱۰ ترسایی برابر با 20 اسفند 1388 خورشیدی با تصويبِ يک قطعنامه در نيويورک( پایگاهِ سازمان) جشنِ نوروز را به نامِ روز جهانیِ نوروز و فرهنگِ آشتی و صلح در جهان به رسميت شناخت. کشورهایی که امروزه نوروز در آن برگزار میشود: ایران، افغانستان، تاجیکستان، قرقیزستان، بخشهایی از چین، تاتارستان، هندوستان، پاکستان، بنگلادش، بوتان، نپال، تبت، بالکان، ترکمنستان، قزاقستان، عراق، سوریه، ترکیه، مصر، سودان، زنگبار، سراسرِ قفقاز تا آستراخان و افزون بر این کشورها ایرانیانِ برونمرزی نیز در فراتر از کشورهایِ برشمرده در برخی ایالتهایِ آمریکا این جشنِ با شکوه را برگزار میکنند.
3- حکیم عمرِ خیامِ نیشابوری در « نوروزنامه» دربارهی جشن نوروز چنین مینویسد: « سببِ نام نهادنِ نوروز از آن بودهاست که آفتاب در هر 365 شبانه روز و ربعی، به اولِ دقیقه حَمَل باز آید و چون جمشید آن روز را دریافت، نوروز نام نهاد و جشنِ بزرگی برپا کرد و مردم نیز از وی پیروی نمودند.»
4- NowRuz, NowRoz, NowRooz, NowRouz, NoRuz, NoRoz, NoRooz, NoRouz, NovRuz,NovRoz, NovRooz, NovRouz, NooRuz, NooRoz, Noo Rooz, NooRouz, NawRuz, NawRoz, NawRooz, NawRouz, NauRuz, NauRoz, NauRooz, NauRouz, NavRuz, NavRoz, NavRooz,NavRouz, NevRuz, NevRoz, NevRooz, NevRouz,
5- Наврўз
6- « نهوروز» در کردی و « نیریز» در مصر.
7- گاهنامهی الفبا، شمارهی ۷ ، رویهی۱۰ ، سالِ ۱۳۶۵ ، چاپِ پاریس.
8- در آستینِ مُرَقَع، چاپخشِ پیکان، سالِ ۱۳80، چاپِ چهارم، تهران، رویهی43.
9- در جنوبِ روسیه.
10- در قزاقستان و ازبکستان.
11- در جنوبِ روسیه.
12- در باخترِ چین.
13- در ازبکستان.
14- در عراق و ترکیه امروزی.
15- Hostler
16- Zenkowski
17- برگرفته از تارنگارِ اسواران (پژوهشهای یوسف امیری دربارهی ارتشهایِ ایرانِ باستان) گفت وگو با دکتر کاوه فرخ - بخش دوم ۲۵ دی ماه ۱۳۸۸ http://asvaran.blogspot.com/2010/01/blog-post_15.html
18- مگر نبودند همانند استاد دکتر محمودِ حسابی( بیگمان میتوان گفت که در این 100 سال کمتر کسی را همتایِ ایشان مییابیم که افزون بر آشنایی و فراگرفتنِ زبانهایِ گوناگون به دانشنامههایِ گوناگون نیز دست یافته باشد) که اندکی از زبانِ فارسی و فرهنگِ ایرانی کناره نگرفتند و بر آن پافشاری داشتند که میبایست زبانِ فارسی هر چه بیشتر در همهیِ زمینهها پیشرفت کند و در برابرِ واژگانِ بیگانه واژهسازیِ دانشگرایانه انجام پذیرد و خود نیز گامهایی در این راه برداشتند.
19- آیین نامه ها و قوانین دربارهیِ زبان وِ خطِ فارسی
از آنجایی که زبانِ فارسی از پایه هایِ بنیادینِ هویتِ ملی و زبانِ دومِ جهانِ اسلام و معارف و فرهنگِ اسلامی است، دستگاههایِ قانونگذاری، اجرایی و قضاییِ کشور و سازمانها، شرکتها و موسساتِ دولتی و همه شرکتهایی که مشمولِ قوانین و مقرراتِ عمومی بر آنها مستلزمِ ذکرِ نام است و تمامیِ شرکتها، سازمانها و نهادهایِ مذکور در بندِ د تبصره 22 قانون برنامه یِ دوم توسعه موظفند از به کار بردنِ کلمات و واژههایِ بیگانه و گزارشها و مکاتبات، سخنرانیها، مصاحبههایِ رسمی خودداری کنند و همچنين بکارگیریِ اين واژهها بر روي كلية توليدات داخلي اعم از بخشهاي دولتي و غيردولتي كه در داخل كشور عرضه ميشود ممنوع است.
قانونِ ممنوعیت به کارگیریِ اسامی، عناوین و اصلاحاتِ بیگانه در تاریخ 14/9/75 به تصویبِ مجلسِ شورایِ اسلامی رسیده است و برپایه مصوبه 19/2/78 هیئتِ وزیران آییننامه اجراییِ قانونِ مذکور به وزارتِ فرهنگ و ارشادِ اسلامی ارجاع شده است و از سال 1380 برپایه بخشنامههایِ ارسالیِ وزارتخانه به اداراتِ کلِ فرهنگ و ارشادِ اسلامی استانهایِ کشور، این آییننامه حالت اجرایی به خود گرفته است و همچنین مصوبه دستورالعملِ اجراييِ 12 مادهایِ نشستِ بيست و هشتم تاریخ 1/4/1382 كميته مركزيِ سازمانهايِ تبليغاتيِ كشور دربارهیِ خودداری از بکارگیریِ نامها، عناوين و اصطلاحاتِ بيگانه و آييننامه اجرايي آن در مورد چگونگي استفاده از حروف و تصاوير در تابلوهاي سردرمغازهها، فروشگاهها، اماكن و...
دیدگاهها
امید دارم فرهیختگان کشورم همواره امانتدار باشند.شایسته بود نام پدید آورنده پوستر ایران فرهنگی را به درستی و روشنی میبردید.اما سد افسوس که چنین نکردید.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ایران بوم: نام پدیدآورنده اثر اصلاح شد
خوراکخوان (آراساس) دیدگاههای این محتوا