یادمان
تلخ و شیرین دوقلوها؛ کاشیهای آن را میبرند، دیوارهای این را میکِشند!
- يادمان
- زیر مجموعه: ديدهبان یادگارهای فرهنگی و طبيعی ایران
- یکشنبه, 20 دی 1394 08:21
- آخرین به روز رسانی در یکشنبه, 20 دی 1394 08:21
- نمایش از یکشنبه, 20 دی 1394 08:21
اینجا تا همین چند سال پیش همه چیز قرینه بود، هر خانه در این محله یک بنای قرینه داشت درست مانند خانهی منسوب به «ظهیرالاسلام» که تای دوقلویش خانه «ایلچی قاجار » است.
boohoo , Womens & Mens Clothes , Shop Online Fashion | AIR JORDAN 4 BLANCAS Y ROJAS - BabylinoShops - nike air jordan grey low heels shoes blue sneakersبه گزارش هنرنیوز؛سردش است. مثل بید میلرزد. وقتی کنارش میایستی این سرما تا مغز استخوانت نفوذ میکند. صدای شرُشرُ آب ناودان در اینجا دیگر زیبا نیست. فقط باید دست بردعا باشی باران بعدی، نفس آخرش را در سینهاش حبس نکند، آنقدر که بغضش بترکد و هم خودش را ویران کند هم کل یادگار باقی مانده از «ولیآباد» را. میگویند دو قلو است و آن یکی قلوش پاتوقش آن طرف خیابان بوده است. آن طرف خیابان چقدر سرد است. یعنی او هم دلش پر بغض بوده،غم باد گرفته، برای همین خودش را به تقدیر سپرده و آخرین نفسهایش را یک ماه پیش کشیده و به دیار خاطرهها پیوسته است.
چگونه است که اهالی محل از زیبایی یوسفیشان میگویند، اما عزیزان این مصر کمر همت به نابودیشان بستهاند؟ حتماً زلیخای این محله بد جور دستانش را با چاقو بریده است!
حالا در ده « ولی آباد» فقط یکی از دو قلوها باقی مانده است. هرچند حریمی ندارد. اما هنوز مردم برایش حرمت قائلند. آنقدر که برای کبوترهایش دانه می ریزند. همان کبوترهایی که حتی در باران نیز تنهایش نمیگذارند، به حرمت دانههای گندمی که در تمام این سالها در زمستان و بهار اینجا خوردهاند.
مردم ده «ولیآباد» به همین هم راضیاند.از خیابان قائم تا پیچ شمیران و چند کوچه پائین ترش را «ده ولیآباد» میگویند جائیکه «محمدولی خلعتبری» معروف به «محمدولیخان تُنِکابُنی» پس از استبداد صغیر و فتح تهران در آن زندگی کرده، کسی که سه دوره نخستوزیر ایران بود و پیش از انقلاب مشروطه به لقبهای «ساعدالدوله» و «نصرالسلطنه» گرفت و پس از استبداد صغیر و چون از رهبران فاتح تهران بود، لقب «سپهدار اعظم» توسط احمد شاه قاجار به او داده شد.
لیک در گفته این طایفه هیچ کرداری نیست
خانهی این سردار در تقاطع خیابانهای قائدی و ولیآباد کنونی مانند دیگر خانههای اطرافش یک قُل داشت، بنایی با معماری کاملا مشابه، درست مقابل خود و در چند قدمیاش.حالا دیگر این قُلها به افسانه پیوستهاند. بازار سود و سودا، برجها و تجارتخانهها دیگر مجالی برای فکر کردن به داستان پرآب این بناها نمیگذارد.
حالا خانه سردار تنکابنی شده شناسنامه این محله، میگویند با نام «ظهیرالاسلام» صدایش نکنید، «سردار تنکابنی» بهتر است. خودش که بد جور تلخند میزند. میگوید :« یکی میمرد زدرد بینوایی/ یکی میگفت خانم زردک میخواهی»!
راست میگوید. حدود ده سال قبل دیوارهایش را تخریب کردند و کارگران شهرداری در آن مستقر شدند و به مرور هر چه از تزئینات و زیبایی در خود داشت نابود شد، چند صباحی بعد شد پاتوق معتادین! که دود کند هرچه خاطره نقش بسته بود بر دیوارهایش. بزرگان ترسیدند، دور هم جمع شدند و هر روز یک تصمیم برایش گرفتند. یک روز میخواستند موزه مطبوعات باشد، فردایش عقل حکم کرد که دفتر همکاریهای مشترک میراث فرهنگی و شهرداری تهران باش ، بعد گفتند این چه کاری است دفتر ارتباط مردمی و پاسخگویی به مراجعان تأمین اجتماعی بهتر است ، بعد فکر کردند چرا باید از جیرنگ جیرنگ پول گذشت، خواستند پارکینگ سازمان تامین اجتماعیاش کنند و... در تمام این سالها مدام مسوولان آمدند و با او عکس یادگاری گرفتند اما هر بار با رفتنشان کمرش را خمتر کردند آنقدر که دیگر نفسی برایش باقی نمانده که نگران این باشد که نامش ظهیرالاسلام است یا سردار تنکابنی، مگر حرمت امامزاده را حفظ کردند که حالا به فکر آذینبندیاش هستند؟!
بدنهی اصلی خانهی «سردار تنکابنی»هنوز پابرجاست و برخی از تزئینات باقی مانده روی بدنهی خانه چشمنوازی میکند، اما قُل دیگرش که به گفتهی اهالی منطقه خانه «ایلچی قاجار» بوده، دو سال پیش ناگهان پایین ریخت، یعنی همان روش مرسوم کنونی را به کار بردند، دیوارها و حتی سردر اصلی بنا را باقی نگه داشتند تا کسی متوجه اصل قضیه نشود وسپس با لودر همه چیز را صاف کردند، حالا این دوقلو به یک اندازه نفس می کشند، البته بیش از یک ماه است که شنیده میشود خانه «سردار تنکابنی» را میخواهند احیا کنند!
سیدعلی مدد، ۵۰ سال است که در این ده زندگی میکند. او قصههای زیادی از دو قلوهای این محله برای گفتن دارد. میگوید از قدیم همه خانهها یک همتا داشتند، اما حالا به هر طرف که نگاه می کنی فقط ساختمان چند طبقه است. همه را به خاطر دارد از وقتی خانههای «ایلچی» قاجار و «سردار تنکابنی» نفس میکشیدند تا وقتی که به مرور، پول وسوسهی تخریب خانه «ایلچی» شد و از سوی دیگر شهرداری دیوارهای خانه «سردار تنکابنی» را تخریب و کارگران افغانی را در بنا مستقر کرد تا همه چیز دست به دست هم دهد و این دو ملک را با هم تخریب کنند.
« ککشان هم نگزید! از حدود یک ماه قبل کاشیها و آجرهای تزئیناتی سر در خانه «ایلچی» را به مرور سرقت میکردند. خانه قاجاری را! چه خانهای بود! دود از کله آدم بلند میشود وقتی یادش میافتد!»سید علی مدد همینکه بین خانههای باقی مانده در ده «ولیآباد» چشم میگرداند تا گذشته خانههای این منطقه را به ذهن بیاورد، اشک در چشمانش حلقه میزند، دست بالا میآورد و قُل هر کدام از خانههای قدیمی باقی مانده را نشان میدهد.
او به خط دید آسمان ده «ولیآباد» اشاره میکند، خانههایی که هنوز در چهار طرف خانه «سردار تنکابنی» سرزندهاند. دلش کباب است برای خانه «سردار تنکابنی» و «ایلچی»! به آن طرف خیابان که میرویم، خانهی «ایلچی» را با بغض نشان میدهد و میگوید:« این خانه از بنای «تنکابنی» که حالا در اختیار تامین اجتماعی است خیلی زیباتر بود. در بچگی هر گاه که در این خانه یا بنای «تنکابنی» باز میشد، حتما سرکی به داخل آنها میکشیدیم. از زیبایی هر دو خانه نفسمان بند میآمد.»
جای خالی کاشیهای بنای «ایلچی» بد جور زل میزند به چشمانت. میخواهی هر چه سریعتر از آنجا دور شوی اما داغ دل پیرمرد تازه شده است.« خود خانه را که دو سال گذشته تخریب کردند و فقط سردر را نگه داشته بودند، تا همین چند هفته پیش هم سر در باقی مانده این بنا با کاشیهای آبیرنگ و دو سر شیر نگهبان آن هنوز زینتبخش این خیابان بودند، اما یک روز صبح دیدیم سر شیرها غیب شد! چند روز بعد هم کاشیهای شکستهی باقیمانده کنار در آهنی خانه را دیدیم! آه که جای خالی آنها با هیچ چیز پر نمیشود. تقریبا ۹۰ درصد آجرها و کاشیهای تزئینی خانه را سرقت کردند ودیگر چیزی باقی نگذاشتند! آخر یکی نیست بگوید خراب کردید، دستتان درد نکند اما دیگر به سردر خانه چه کار داشتید؟ کجای دلتان سنگینی میکرد؟!»
هر روز سری به خانهی«تنکابنی» میزند به یاد گذشتهها، برای همین خوب یادش هست که حدود ۱۵ سال پیش ناگهان شهرداری منطقه دیوارهای خانه «تنکابنی» را فروریخت و بعد از چند روز کارگران اففانی در آن سکنی گزیدند. نتیجه آن که به مرور هر آن چه از تزئینات، آینهکاریها و زیباییهای این خانه باقی مانده بود، نیست و نابود شد.
مدد ادامه میدهد:«وکیل مالک خانه که در آن زمان خارج از ایران زندگی میکرد، وضعیت خانه را پیگیری کرد و سرانجام شنیدیم که خانهی ده میلیاردی را سه میلیارد تومان به شهرداری و میراث فرهنگی فروختهاند.»
او یک افسوس هم بر دل دارد.« وقتی بنا سالم بود، داخل آن را دیده بودم، اگر میدانستم که همه چیز را در این بنا نابود میکنند، دست کم چند عکس از خانه میگرفتم. حالا تنها دلخوشی مردم محله از این خانه، ریختن دانه، برنج و گندم برای کبوترهاست، چون هیچ کار دیگری نمیتوانیم برای این بنا انجام دهیم».
تا که خالص نشوی با تو مرا کاری نیست
به گزارش هنرنیوز؛ ۳۰ فروردین سال گذشته و همزمان با روز جهانی «محوطهها و بناهای تاریخی» مسعود سلطانیفر، رئیس سازمان میراث فرهنگی و معاوناناش به همراه احمد مسجد جامعی و تیمتهرانگردیاش از این بنا دیدن کردند و آن را آغاز قدمی بزرگ برای حفاظت از بناهای تاریخی نامیدند.
البته در آن روز و در آن دیدار که با حضور زیاد خبرنگاران و وعکاسان همراه بود، همسایههای خانهی تاریخی «ظهیرالاسلام» خواستار رسیدگی فوری به وضعیت این عمارت شدند و حتا تأکید کردند که در صورت ادامه یافتن تخریبها، معاون میراث فرهنگی کشور مقصر خواهد بود...
سردار تنکابنی یا ظهیرالاسلام مسأله این است؟!
حالا خبر عجیبتری از خانه «سردار تنکابنی» یا همان «ظهیرالاسلام» به گوش میرسد. هر چند چهار ماه یعنی ۲۸ مرداد ماه ۱۳۹۳ پس از حضور معاون رئیس جمهور در این خانه، خبری منتشر شد مبنی بر ثبت ملی شدن این بنا که پروندهاش همراه با پنج اثر تاریخی از شهرهای مختلف در فهرست آثار ملی قرار گرفتهاند، اما حالا شنیده میشود این بنا هنوز در فهرست آثار ملی به ثبت نرسیده است چون در پروندهی ارائه شده به شورای ثبت، نام «ظهیرالاسلام» روی این بنا خورده شده بود، در حالی که نام خانه «سردار تنکابنی» است و به این دلیل این خانه شماره ثبت نگرفته است!
بنائی که به نظر میرسد قدمت و تزئیناتاش باید برای ملی شدن در اولویت باشند نه شخصیت، که البته اگر متعلق به هر کدام از این شخصیتها باشد نیز جای هیچگونه شبهای نباید برای ثبت ملی شدن بنا در میان باشد!
روایت ظهیرالاسلام چیست؟
برخی میگویند این خانه قدیمی به "سید زین العابدین امام جمعه" ملقب به "ظهیرالاسلام" داماد ناصرالدین شاه قاجار تعلق داشته است. دکتر "محسن ظهیرامامی" هفتاد و چندساله از نوادگان ظهیرالاسلام این را می گوید.
هرچند او از چهارده سالگی برای تحصیل رهسپار فرانسه شده ولی این خانه را به یاد دارد. خانه ای که در حیاط بزرگ آن به همراه خواهر و برادرانش بازی میکرد. اما دکتر ظهیر امامی نمی داند چه بر سر خانه آمد و
چه کسی صاحب بعدی آن شد.
این خانه را آخرین بازمانده ظهیرالاسلام به نام "امیرحسین ظهیرامامی" حدود ۱۵ سال پیش به سازمان بیمه خدمات درمانی فروخت.
سیدزین العابدین امام جمعه پسر سید ابوالقاسم امام جمعه ملقب به ظهیرالاسلام بود. او دختر ناصرالدین شاه را از زنی به نام ضیاء السلطنه به همسری گرفت. پس از فوت پدرش چون میرزا زین العابدین کوچک بود عموی او سید مرتضی کفالت امور امام جمعه را عهده دار شد و زمانیکه به سن رشد رسید به فرمان ناصرالدین شاه، امام جمعه تهران شد. پس از مرگ ظهیرالاسلام؛ او را در مقبره باشکوهی که در زمان حیات برای پدرش ساخته بود و اکنون به سر قبر آقا شهرت دارد، دفن کردند.
پایان شب سیه
حالا پس از فراز و فرودهای فراوان اواسط آذرماه امسال از سعادتی، قائم مقام شهرداری منطقه ۱۲ تهران، خبر می رسد که خانه نیمهمخروبه قاجاری منسوب به «ظهیرالاسلام» با پیگیری شهرداری منطقه ۱۲ و اخذ حکم قضایی برای جلوگیری از تخریب بیشتر و همچنین مناسبسازی محیطی شهر، مسقف خواهد شد.»
سعادتی، اعلام کرده بود: «به دنبال مکاتبات مکرر با تامین اجتماعی و درخواست تعیین وضعیت عمارت منسوب به «ظهیرالاسلام» و عدم پاسخگویی آن سازمان، شهرداری به این نتیجه رسید برای حفظ و جلوگیری از تخریب بیشتر عمارت و رفع خطر برای عموم شهروندان و همچنین عدم اسکان موقت افراد کارتنخواب در خانه مذکور، نسبت به اخذ حکم قضایی اقدام کند ».
به گفتهی او «در مرحله اول شهرداری نسبت به ایجاد سقف موقت و کاذب برای جلوگیری از تخریب بیشتر عمارت ظهیرالاسلام اقدام و سپس نسبت به محصور سازی فضای پیرامونی اقدام میکند».
نه به آن شوری شور و ...
به گزارش هنرنیوز؛شاید حالا به همین دلیل است که تامین اجتماعی زمین دور تا دور حیاط خانه را سوراخ کرده و میخواهد با پیلوت حریم ملک خود را بپوشاند و از سوی دیگر سازمان زیباسازی دور تا دور بنا را داربست نصب کرده است ... نه به آن بیتوجهی بیش از حد و نه به این توجه زیاده از حدی که به نظر میرسد در نهایت بار دیگر به پایان زندگی این بنا ختم میشود.
با توجه به شرایط کنونی بنای «تنکابنی» کاملا مشخص است که آن بنا نیازمند اقدامات حفاظتی اضطراری است، کافی است یک زمستان سرد در پیش باشد و باران یا برفی سبک بیاید تا عملا گچبریهای باقی مانده فروبریزند و هر چه نیست و هست نابود شود.
بنایی تاریخی که به گفتهی کارشناسان میراث فرهنگی حتی هنوز مستندنگاری نشده است، ،آن هم در خیابانی که خودش یک تاریخ است.
نگارخانه، موزه هنر یا خانه موزه
بر اساس آخرین اخبار دوشنبه ۱۴ دی ۹۴ مجتبی عبداللهی با اشاره به مرمت و بازسازی خانه ظهیرالاسلام در منطقه ۱۲ گفت: خانه ظهیرالاسلام به طور مستقل برای سازمان زیباسازی نیست و طی انعقاد یک تفاهم نامه با وزارت کار، رفاه و تامین اجتماعی و با همکاری منطقه ۱۲ مرمت و احیا می شود.
وی با بیان اینکه برای احیای خانه ظهیرالاسلام و جلوگیری از تخریب بیشتر این پروژه در دستور کار قرار گرفته است، افزود: کاربری این خانه به صورت مشترک تعیین شده است، چراکه این خانه در حال حاضر در تملک و ملکیت وزارت کار، رفاه و تامین اجتماعی است و شهرداری تهران در مرمت این خانه مشارکت خواهد کرد. همانند کاری که برای موزه علی اکبر خان صنعتی انجام گرفته است.
معاون خدمات شهری شهرداری تهران با تاکید بر اینکه تنها مرمت این خانه به شهرداری تهران واگذار شده است، ادامه داد: به طور قطع خانه ظهیرالاسلام کاربری فرهنگی خواهد داشت، چراکه این خانه یک مکان تاریخی است و ممکن است به نگارخانه، موزه هنر یا خانه موزه تبدیل شود؛ البته این موارد به عنوان یک پیشنهاد در شورای مشترک مطرح خواهد شد.