یادمان
در این شهر چه میگذرد؛ این آغوش کمی دیر جان پناه تو شد
- يادمان
- زیر مجموعه: ديدهبان یادگارهای فرهنگی و طبيعی ایران
- جمعه, 30 بهمن 1394 17:53
- آخرین به روز رسانی در جمعه, 30 بهمن 1394 17:53
- نمایش از جمعه, 30 بهمن 1394 17:53
میگویند عاقبت به خیر شدهای. قرار است دوباره زیبایی بر رخسارت بنشیند اما نمی دانم چرا هر کس وصف حالت را بشنود دوست دارد این ابیات را در وصف تو بخواند:«آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا. بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا. نوشداروئی و بعد از مرگ سهراب آمدی. سنگدل این زودتر میخواستی حالا چرا.»
991 - CN9671 - Blauw - Nike Air Max 1 By You Custom herenschoen - nike air max lays blue cheese commercial actor | nike air sport attack red bank blue Mid Linen - Grailify - nike sweet classic leather sneaker sandalsمریم اطیابی- به گزارش هنرنیوز؛ جمعه شب است. عکسها دست به دست میچرخد. خبر میرسد که بار دیگر امکان دارد تو مورد هجوم قرار بگیری. و ما حسب همنشینی در روزهای خوش و ناخوشت، جویای احوالت میشویم. یادت که میآید سال ۸۷ به تاراج برده بودند دار و ندارت را و ما اسفند ۹۲ خبردار شده بودیم که تو هستی و چه بلایی بر سرت آمده است؟!
تازه این احوالپرسی را هم مدیون «کاشف السلطنه» هستی، «پدر چای ایران» ! ما نوشتیم که تو متعلق به این پدر هستی و به یمن نام چنین پدری توجه کارشناسان و میراث دوستان به توجلب شد.
وضعیت کنونی بنای سمت کوچه
بعدها گفتند نه! این خانه چنین پدری نداشته است اما چه فرق میکرد. آنقدر فاخر بودی و تزئیناتت ارزشمند بود که دیگر برای اهل دل میراث فرهنگی فرقی نمیکرد که تو را در دوره پهلوی کسانی ساخته باشند که خود دستی بر آتش مرمت کاخ گلستان داشتهاند و نامشان « صانعی» است و هیچ نسبتی هم با «کاشف السلطنه» ندارند.
تاریخ را فروختند
سبک ساختت شبیه کاخ «احمدشاهی» و موزهی آبگینه بود. یادت که هست در گالری چه چیزهایی از تو برای فروش گذاشته بودند؟! کتیبهای شش متری از کاشیهای مشابه کاشیهای «کاخ گلستان»، آینهکاریهای سقفت،درها، بوفه، قرنیز و... کاشیهایت را ۲۰۰ میلیون تومان قیمت میگذاشتند و بوفهات را ۳۵ میلیون تومان و لنگه درهایت را ۹ میلیون تومان!!!
افتخارشان هم این بود که آنقدر ماهرند که تزئیناتت را با روش مومیایی کردن جدا کردهاند و فخر فروشی میکردند که این آثار حداقل متعلق به ۱۴۰ سال پیش است. اما اهالی محله چیز دیگری میگفتند.
همه چیز از یک ایرانیت شروع شد
«این خانه تا قبل از وقوع انقلاب در مصر، بهصورت اجارهای در اختیار دفتر حافظ منافع مصر در ایران بود؛ اما پس از انقلاب مصر، این بنا تخلیه و متروکه شد و چند سال پیش، مالک خانه با همدستی عتیقهفروشان محدودهی خیابان شریعتی و منطقهی شمیران، کاشیها، درها و پنجرههای باارزش، آیینهکاریها و هر شیء ارزشمند بهکار رفته در خانه را بهوسیلهی تیشه و پتک کندند و با خود بردند و حالا بخشی از تزیینات و کاشیهای این خانهی ارزشمند و قدیمی در یکی از گالریهای شمال تهران منتظر صاحبی جدید هستند.»
و این گونه شد که میدان قدس، خیابان شریعتی، کوچهی رضایی برای ما شد پاتوقی برای احوالپرسیهای گاه و بیگاه. دیگر عادت کردیم به ایرانیتی که به جای درب چوبی قهوهای رنگت نصب کرده بودند. و عادت کردیم به بردن تزئینات بیرونیات و عادت کردیم به هوارشدن سقف شیروانی روی بدن نحیفت. آخر میدانی ما هم هرچه تلاش کردیم راه به جایی نبردیم.
تخریب ممنوع!
تمام تلاشها به اینجا ختم شد که سپیده سیروسنیا معاون میراث فرهنگی استان تهران بگوید:«نیروی یگان حفاظت اداره کل میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری استان تهران از صبح امروز (چهارشنبه، هفتم اسفندماه) کار بررسی میدانی و وضعیت این خانهی ارزشمند را آغاز کرده است. صبح امروز در مکاتبهای که با شهرداری تهران داشتیم، به آنها اعلام کردیم که این بنای تاریخی جزو املاک با ارزش استان تهران است و آن نهاد نباید هیچ مجوزی را برای تخریب و ساختوساز جدید روی این خانه صادر کند. شهرداری تهران، در کنار اداره کل میراث فرهنگی و گردشگری استان موظف است، اقدامات لازم را برای حفاظت از این بنای تاریخی و ارزشمند انجام دهد.»
وضعیت کنونی بنای انتهای باغ
او در آن زمان حتی قول پیگیری ثبت ملی تو را هم داد اما...البته در خرداد ۹۳ سیروس نیا خبر داد که در مکاتبه با شهردار منطقهی ۱ تهران، توقف تخریب خانهی منسوب به «پدر چای ایران» خواسته شده است. آن هم در حالی که مالک جدید بنا اسنادی ارائه کرده که نشان میداد او این خانه را دیماه ۱۳۹۲ خریده است. آن زمان تقریبا همهی تزیینات اصلی بنا حذف شده بودند. این تزیینات قابل حمل و نقل و فروخته شدن بودند. هرچند سیروس نیا معتقد بود بخشی از آیینه کاریها در زمان حضور مالک جدید تخریب شده است.
یک دنیا حسرت یک کوله بار سوال
یادآوری این خاطرات چه دردی دوا میکند؟ هیچ فقط میماند یک دنیا آه و حسرت و بینهایت پرسش بیپاسخ؟ آیا در دهههای گذشته هنگام شناسایی خانههای ارزشمند تهران نام تورا فراموش کردهاند؟ چگونه؟ مگر نه این که تا رسانهها پیگیر نشده بودند کارشناسان میراث گمان میکردند عمرت به دوره قاجار قد میدهد پس چگونه در آن فهرست نبودی؟
از سویی چگونه مالکان تشخیص دادهاند که این تزئینات آنقدر فاخر هست که سر از گالری و عتیقه فروشی دربیاورد اما میراث استان تهران و شهرداری منطقه وقت که سر و کارشان با معماری و مرمت و خانه و ... است تشخیص ندادهاند که تو چقدر فاخری و نباید اجازه تخریب تو را بدهند؟! اصلاً کسی پیگیر این موضوع شده است که چه کسانی در شهرداری و میراث فرهنگی مجوز تخریب تو را دادهاند؟
نمیدانند از شهر چه میخواهند
به گزارش هنرنیوز؛ گفتم دلنگرانت شدیم. خبر آمده بود چراغهایی در حیاط روشن شده و ممکن است خدایی ناکرده باقی مانده تن رنجورت نیز تاب این فشارها را نیاورد و برای همیشه به یمن بلندمرتبه سازی به دیار باقی بشتابی. اما پیگری ها این بار به جای دیگری ختم شد. خبر رسید که سازمان زیباسازی شهرداری تو را خریده و قرار است در مرحله نخست کار رفع خطر را توسط مرمتگران انجام دهند (نامش را گذاشتهاند مرمت اضطراری). از ضلع شمالیات که چندان چیزی باقی نمانده است اما ظاهراً هنوز میتوان تا حدودی به ضلع جنوبیات امیدوار بود. باقی ماندن دو بنای نیمه جان از چهار بنا لابد در این وانفسا غنیمت است!
آدم نمیداند وقتی این خبر را میشنود خوشحال باشد یا ناراحت! گریه کند یا بخندد! برای زیباسازی کف بزند که تلاش دارد تا خانههای تاریخی تهران را نجات بدهد یا اخم کند به شهرداری و میراث فرهنگی که چرا به هربهانهای مجوز تخریب میدهید! راستی در این شهر چه میگذرد؟ چند سال قبل همین شهرداری و میراث فرهنگی مجوز تخریب میدهد و چند سال بعدش آن هم در حالی که دیگر حتی نای نفس کشیدن هم نداری و تنت آنقدر نحیف و رنجور شده که دیگر رمقی برای ایستادن نداری باز هم شهرداری و میراث فرهنگی در نقش ناجی به سراغت میآیند؟!
چه چیزی در این میان تغییر کرده است؟! چرا یک بار این قدر بیارزش میشوی که با کلنگ و پتک به جانت میافتند و یک بار اینقدر عزیز میشوی که میخواهند مرمتت کنند.زیاد فکر نکن وگرنه مانند ما، تو هم سرگیجه میگیری از بلاتکلیفی مسوولانی که نمیدانند از این شهر چه می خواهند!
سازمان زیباسازی مالک جدید خانه منسوب به «پدر چای ایران»
و باز خبر میرسد که سید محمد بهشتی (رییس پژوهشگاه) و عیسی علیزاده ( رییس سازمان زیبا سازی) تلاش کردهاند تا تو نجات پیدا کنی.
حال مشاور رئیس سازمان میراث فرهنگی و گردشگری و رئیس پژوهشگاه این سازمان در این زمینه میگوید: خانهی منسوب به «پدر چای ایران» که متعلق به این شخص نیست، توسط سازمان زیباسازی خریداری شده و در حال حاضر پیمانکار، در حال آواربرداری خانه است و قرار است با مدیریت اسکندر مختاری، طراحی این بنا برای ایجاد یک مرکز فرهنگی باشد.
بهشتی با اشاره به بازدیدش از این خانه در دو هفته گذشته ادامه میدهد: این خانه متعلق به دهه ۴۰ است، مالک بنا در آن زمان با استفاده از چند استادکار رشتههای مختلف، خانه را به وضعیت تاریخی مناسب و زیبایی تبدیل کرده بود، اما پس از مدتی مالک، خانه را به یک شخص بسازوبفروش فروخت و او نیز از آن زمان با ایجاد تغییراتی در بنا قصد تخریباش را داشت که خوشبختانه سازمان زیباسازی شهرداری تهران این بنای ارزشمند را خرید و اکنون در حال تغییر فضاها به یک مرکز فرهنگی در منطقه است.
نوشدارو پس از مرگ سهراب است
مهدی معمارزاده، کارشناس میراث تهران نیز با اشاره به اینکه براساس گزارشهای رسیده، این بنای تاریخی در سال ۱۳۳۵ شمسی احداث شده است، بیان میکند: با توجه به عکسهایی که پیش از این از بنا منتشر شده بود و ذهن همه به سمت قاجاری بودن آن بود، حتی اگر این بنا مربوط به دوره قاجار نباشد و در دوره پهلوی دوم ساخته شده باشد، باز هم باید به این نکته توجه داشت که شوراي عالي معماری و شهرسازي ايران مصوبهاي را به تصويب رسانده كه به موجب آن بناهاي ۵۰ سال به بالا از خطر تخريب و نابودي نجات پيدا ميكنند.
او ادامه میدهد: مصوبه اين شورا، تاكيد دارد بازسازي بناهاي ساخته شده تا سال ۱۳۴۰ هجري شمسي، صرفا به صورت عين به عين امكان پذير خواهد بود. اين مصوبه به اين معني است كه مالكان بناهاي ۵۰ سال به بالا نميتوانند بناي خود را با خروج از ثبت تخريب كنند و به جايش برج بسازند و اگر هم تخريب كردند بايد با همان ارتفاع عين به عين خانه را بسازند.
وی با اشاره به این که طرح تفضیلی برای معماری شهر تهران فاجعه رقم زده است، میافزاید: با توجه به این قانون، خریدار خانه قطعاً نباید این خانه را تخریب کند و اگر این کار را انجام دهد که متأسفانه چنین شده، باید پوسته (جداره و تژئینات بیرونی) بنا مانند خانه «شیبانی» نگهداری شود و آن باردیگر عین به عین ساخته شود که قطعاً به نفع خریداری که قصد برجسازی دارد، نیست.
او به تاریخچهی این بنا که پیش از این توسط رسانهها منتشر شده بود، اشاره میکند.«زمین این خانه که پیش از ساخت به صورت باغ بوده است، تا نهم بهمن ماه ۱۳۲۵ متعلق به «عصمت خدیری» بود، اما از آن تاریخ به بعد این باغ به علی اصغر بهبودی فروخته شد تا حدود پنج سال بعد در ۱۵ خرداد ۱۳۳۰ که مالک خانه در فضای باغ؛ چهار اطاق، ایوان، آب انبار،استخر، چاه و قنات احداث کرده بود و آن را به قیمت ۶۶۲هزار و ۵۰۰ ریال به دو برادر منوچهر و هوشنگ صانعی فروخت. دو برادر به نامهای صانعی که به عتیقات علاقهمند بودند و پدرشان سازنده عمارت سردار اسعد و احتمالاً تیمورتاش اولی واقع در بانک مرکزی خیابان فردوسی و دومی در باغ شاه ( دانشگاه جنگ) قرار دارد تزئیناتی را به بنا افزودهاند.»
معمارزاده این بنا را از دو منظر دارای اهمیت میداند؛ نخست آن که دکتر اسکندر مختاری که از صاحبنظران میراث فرهنگی است، در سالهای پیشین این خانه را منسوب به «کاشف السلطنه، پدر چای ایران» میدانست و از این لحاظ برای جراید و کارشناسان دارای اهمیت شد، که البته بعدها مشخص شد این فرضیه درست نیست و خانه به برادران صانعی تعلق داشته است. دوم آنکه ارزشهای بیبدیل هنری آن بنا که باز هم توسط آقای مختاری و سایر کارشناسان بر آن صحه گذاشته شد. از این نظر شاید در نوعی دیگر این بنا به اندازه «موزه مقدم» ارزشمند بود که متأسفانه تمام تژئینات آن هم به تاراج رفت.
وی اضافه میکند: کاشیها و آجرهای ارزشمند دوره قاجار به دلیل علاقه این دو برادر به میراث فرهنگی خریداری و در جای جای خانه دوره پهلوی نصب شده بود. طراحی بیرونی بنا نیز به گونهای است که احساس میکنید این بنا متعلق به دوره قاجار است. بنابراین با توجه به تزئینات فاخر بنا این اثر خود تبدیل به یک موزه معماری و هنر ایران شده بوده است.
چه کسی مقصراست؟
او با تاکید بر این معیارها، ادامه میدهد: بنابراین این بنا نه تنها نباید تخریب میشد، بلکه باید در فهرست آثار ملی نیز ثبت میشد. از سوی دیگر توجه به این نکته ضروری است که «وظیفه میراث فرهنگی در قبال چنین خانه هایی چیست؟» ما بناهای زیادی مربوط به پیش از سال ۱۳۴۰ داریم مانند خانههای خیابان ۳۰ تیر و سرهنگ سخائی که در همین سال ۹۳ و ۹۴ تخریب شدهاند مسئولیت این تخریبها با چه کسانی است؟ آیا مصوبه شورای عالی معماری ضمانت اجرایی دارد؟ اگر دارد قطعا با یک حساب سرانگشتی هیچ بساز و بفروشی حاضر نیست ملکی را بخرد که فقط بتواند در آن یک یا دو طبقه بنا بسازد پس در این بین مقصر کیست؟ میراث فرهنگی، شهرداری یا شورای عالی معماری واقعاً چه کسی اجرای قانون را ضمانت میکند؟
تزئینات خانه را چه میکنند؟
وی بیان میکند: هر چند این بنا متعلق به دوره قاجار نیست، با این وجود به دلیل تعلقاش به دوره پهلوی و با توجه به تزئینات موزهایاش کسی حق تخریب بنا را نداشته است. بنابراین این سوال پیش میآید که چه کسی زیر مجوز تخریب را امضا کرده است؟ اکنون نیز هرچند حفظ این بنا واجب است. اما قطع به یقین نوشدارو پس از مرگ سهراب است چون ضلع شمالی خانه که به سمت کوچه است، ظاهراً به شدت تخریب شده و از ضلع جنوبی نیز اطلاع چندانی نداریم.
او ادامه میدهد: در کنار آن به تاراج رفتن تزئینات معماری را باید اضافه کرد که سر از حراجیها و عتیقه فروشیها در آورده است. حتی اگر این بنا مرمت شود چه تصمیمی برای این الحاقات فروخته شده خواهند گرفت. این بنا در کنار این تزئینات اهمیتاش صد چندان میشد.